جدول جو
جدول جو

معنی تب گیر - جستجوی لغت در جدول جو

تب گیر
(اَ تَ)
تب دار. مبتلا به تب. آنکه تب گیرد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرب گیر
تصویر ضرب گیر
کسی که تنبک می زند
فرهنگ فارسی عمید
کسی که کارش دعا نوشتن و دعا دادن به مبتلایان امراض روحی است و مدعی است با جن ها رابطه دارد و قادر به تسخیر جن می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تباشیر
تصویر تباشیر
خیزران، گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، بامبو، طباشیر، ثلج صینی، نی هندی، ثلج چینی
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گه گیر
تصویر گه گیر
غافلگیر، اسبی که گاه گاه رم بکند، درد یا عارضه ای که ناگهان بروز کند، گاه گیر، گه گیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
کسی که تب دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نم گیر
تصویر نم گیر
قسمی خیمه و شامیانه که برای دفع مضرت شبنم بر پا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب گیر
تصویر آب گیر
دریا، استخر
فرهنگ لغت هوشیار
شخصی که گاه مهربان شود و گاه نامهربان آنکه گاه ملایم باشد و گاه سخت و درشت، ستوری که تن بسواری ندهد یا بسختی سواری دهد چموش مقابل راهوار
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه گل چیزی را بگیرد، برای جلوگیری از پخش شدن گلهایی که بر اثر دوران چرخهای وسایل نقلیه (اتومبیل دوچرخه و غیره) بخارج پرتاب میشود آلتی در آنها تعبیه شده که بصورت قاب محدب دایره یی شکل روی چرخها را میپوشاند. گلگیر بوسیله مهره هایی که به بست گلگیر معروف است روی بدنه اتومبیل یا وسیله نقلیه دیگر نصب میشود. نوعی مقراض که بوسیله آن گل شمع و چراغ را گیرند: خاکساران زاغنیا محتاج همراهی نیند شمعدان گل کجا در بند گلگیر طلاست ک (عبدالغنی قبول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبض گیر
تصویر نبض گیر
نبض شناس پزشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباشیر
تصویر تباشیر
بشارت
فرهنگ لغت هوشیار
تعقیب کننده دنبال گیرنده، آنکه رد پای کسی را دنبال کند رد زناثر شناس: چون سرافه بن مالک آنجا (غار ثور) رسید و او پی گیری هول بود، اصرار ورزنده مصر، مداوم دنباله دار: درین راه کوششهای پی گیری از طرف دانشمندان بعمل می آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت گیر
تصویر تخت گیر
تخت گیرنده، شاه توانا کشور گشای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جن گیر
تصویر جن گیر
کسی که کارش دعا نوشتن و دعا دادن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در گیر
تصویر در گیر
گرفتار، مشغول، آغاز زد و خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب گیری
تصویر آب گیری
شغل آبگیر حمام، لحیم کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب گین
تصویر آب گین
آینه، مرآت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب سیر
تصویر آب سیر
آنکه مانند آب حرکت کند چاروای خوش رفتار چهارپای خوش راه
فرهنگ لغت هوشیار
که ابر تولید کند که جاذب و جالب ابر باشد: دریا جنگل و کوه ابرکش باشد
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه فلزی که به زیر بال هواپیمای جنگی متصل شود و بمب یا راکت را بوسیله چنگکها بدان متصل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل گیر
تصویر گل گیر
آلتی شبیه قیچی که با آن زبانه شمع را می گیرند
فرهنگ فارسی معین
((گِ))
پوشش آهنی که بالای چرخ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت قرار می دهند برای جلوگیری از پاشیده شدن گل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخت گیر
تصویر تخت گیر
پادشاه
فرهنگ فارسی معین
((تَ))
ماده ای سفید رنگ که از درون نی هندی گیرند. در گذشته در طب به کار می رفت، اول صبح، اول هر چیزی، خبر خوش، مژده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پی گیر
تصویر پی گیر
دنبال کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
Feverish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
лихорадочный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
fieberhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
гарячковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
gorączkowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
发热的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
febril
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
febbrile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
febril
دیکشنری فارسی به اسپانیایی